برشی از زندگی

ساخت وبلاگ

همیشه دوست داشتم دکتر ژیواگو رو بخونم بعدش فیلمش رو ببینم

اما بیشتر از ۹۰ صفحه نتونستم بخونم

مثل همه روس ها کش داره و صبر ایوب میخواد از اون همه شخصیت با اسم های روسی سر در بیاری تا نهایتش به یوری ژیواگو برسی که من نرسیدم و همون اوایل کتابو بستم و احتمالا برم سراغ فیلمش 

شاید کتاب صوتیش رو پیدا کردم و شنیدم اینم یه احتماله چون اینقدر درگیری هام زیاده که کتاب خوندن توش گم شده

تنها اوقات خوش من وقتیه که مدرسه پیش دانش اموزانم هستم درس میدم و اخر،ساعت از هردری حرف میزنیم انگار برگشتم به دوران نوجوانیم پر از انرژی و هیجان 

مخصوصا دیروز که علوم داشتن و ازقبل  شنیده بودن میخوام برم تهران 

پچ پچ میکردن و نهایتش شیما پرسید خانم یکهفته است ذهنمون درگیره برا چی میری تهران ؟ خانم میری سر قرار؟

بهشون گفتم مگه مغز خر خوردم برای یه قرار این همه راه برم شهر خودمون چشه بعدشم قرار برا چیمه من کلا با مجردیم خوشحالم

بیتا و مهسا میگفتن خانم خب باید یکی باشه پیر شدی یه لیوان آب بده دستت و اصرار برو سر قرار خانم به ماهم اطلاع بده من خودم را همانطور که هستم دوست دارم وتایید میکنم...

ما را در سایت من خودم را همانطور که هستم دوست دارم وتایید میکنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6tangochandnafare0 بازدید : 63 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1402 ساعت: 5:08